اولین جمعه بهار ، سومین روز میلادت
الفبای تغییر را از تغییر بیاموزیم!
گفتوگو از: زهره سادات هاشمی
چکیده
رادیو، بدون مخاطب و بدور از شنونده معنایی ندارد. شاید ستارهسازی یکی از راههای جذب مخاطب باشد، اما سیستم ظرفیت تحمل ستاره را ندارد. رادیو میتواند میان مشروعیت و مقبولیت به نقطه محبوبیت هم برسد. به شرط آن که شرایط متغیر دستیابی به چنین جایگاهی را درنظر بگیرد و فاصله میان اندیشه ستاد و تفکر صف را به خوبی معنا کند.
واژگان کلیدی: مخاطب، شنونده، ستاره سازی، مشروعیت، مقبولیت، صف، ستاد.
-
چند سال سابقه کار دارید و بیشتر در چه حوزههایی فعالیت کردهاید؟
حدود 15 سال. در حوزههای نویسندگی، تهیهکنندگی، سردبیری، مدیریت و تقریبا همه حوزههای کاری رادیو و رسانه فعالیت کردهام.
-
شاخصترین برنامههایتان در این سالها چه برنامه یا برنامههایی بوده است؟
به نظر خودم همه آنها به نوعی شاخص بودهاند. شاید برنامهعصرانه و یا برنامهآدینه در رادیوسراسری دیروز و رادیو ایران امروز و برنامه عصربخیر تهران در رادیو تهران، البته برنامه مستندی هم با عنوان سپید، سیاه، خاکستری نیز داشتهام که خیلی به آن علاقه داشتم و در آن مسایل اجتماعی مطرح میشد.
-
در رادیو تهران و رادیو سراسری که الان رادیوایران شده است و همین طور رادیو پیام کار کردهاید. به تفکیک اگر بخواهید این رادیوها را بر اساس اسمی که انتخاب کردهاند در نظر بگیرید کدام یک از آنها توانستهاند به نقطه ایدهآل فعالیت خود نزدیک شوند؟
به طور مطلق این اتفاق در هیچ رادیویی نیفتاده است. نقطهای که وجود دارد با نقطه ایدهآل در ذهن خیلی تفاوت دارد. فکر میکنم هیچکدام از رادیوها به نقطه ایدهآلشان نرسیدهاند.شاید خیلی باید تلاش شود تا بر فرض رادیو تهران رادیویی شود که متعلق به پایتخت کشوری به نام ایران باشد که نامش تهران است.
-
شعار رادیو تهران چیست؟
صدای پایتخت. در واقع چون شعار آن صدای پایتخت است خیلی از ویژگیهای آن باید شاخص پایتختی داشته باشد. من فکر میکنم که به آن نقطه مطلوب نرسیده است. در حال حاضر از رادیو ایران اطلاع کافی ندارم. ولی زمانی که من آنجا بودم فقط همان برنامه عصرانه را داشتم که برنامه طنز سیاسی بود و در موقعیت خودش برنامه موفقی بود. اما اینکه آن رادیو توانسته و یا نتوانسته، من نمی توانم در مورد آن نظر بدهم ولی آفتی که دامن همه رادیوها را گرفته است، این است که رادیوها بیتوجه به نام و رسالتشان خیلی به هم شبیه شدهاند.
-
یعنی اگر از نامشان بگذریم در نوع برنامهها یا محتوای آنها شبیه هم هستند...
تولید محتوا یک فرآیند است و انجام یک فرآیند نیازمند زمان است. به همین دلیل ما نمیتوانیم به طور مستمر تولیدکننده محتوا باشیم، بلکه همان محتوای تکراری را در فرمهای جذاب یا جدید ارایه می دهیم.یعنیدر رادیوهای مختلف یک محتوا وجود دارد که باید در فرمی متفاوت از دیگری ارایه شود.
-
اما جامعه تغییرمیکند، رو به تحول میرود و نسلها پیدرپی جایگزین هم میشوند...
منظور من این است که محتوا را باید کسانی تولید کنند که کارشان تولید محتواست. من کار اصلی رسانه را تولید محتوا نمیدانم.
-
آیا کار رسانه باید تولید محتوا باشد، ولی نیست یا اینکه کارش اصلا تولید محتوا نیست؟
کار اصلی رسانه تولید محتوا نیست، بلکه کار آن به این صورت است که محتوایی را که وجود دارد به بهترین شکل ارایه دهد، به شکلی که برای مخاطب جذاب و قابل درک و فهم باشد.
-
این محتوا در کجا باید تولید شود؟
به نظر من دو جا در کشور ماست که باید محتوا تولید کند: یکی دانشگاه و دیگری حوزه. ما باید اندیشه و فکر را از این دو سیستم بگیریم و سپس آن را رسانهای کنیم که فرآیند این اتفاق خیلی پیچیده است و درست اتفاق نمیافتد. به همین دلیل در تولید محتوا مشکل داریم. در نتیجه وقتی در تولید محتوا مشکل داریم، در پرداخت آن نیز دچار مشکل میشویم.
-
ما که نمیتوانیم از منابع انسانی دانشگاه و حوزه در رسانه استفادهکنیم برای اینکه تولید محتوا داشته باشیم؟
باید استفاده کنیم. معنای پژوهش نیز همین است. وقتی در رادیو از کلمه پژوهش استفاده میشود این معنی را میدهد که باید از افکار اندیشمندان جامعه استفاده کنیم و بعد آنها را رسانهای کنیم.
-
یعنی رسانه به نوعی ابزاری کاملا مصرفی است...
یعنی چه؟
-
یعنی اینکه ما باید از آن چیزی که وجود دارد در جهت وظایفی که داریم استفادهکنیم و ما خودمان نمی توانیم تولیدکننده باشیم...
بستگی دارد که تولید کننده چه چیزی باشیم.
-
فکر و اندیشه...
چرا می توانیم. من نمیگویم که رسانه ابزار است. اگر هم ابزار باشد، ابزاری قوی است. منظورم این است که جامعه سلسله مراتبی دارد که من آنها را از رسانه جدا نمیبینم. وقتی میگویم که باید تولید فکر کنیم در واقع معتقدم که آنها باید حامی رسانه باشند. شاید من رسانه را از منظری میبینم که با مخاطب ارتباط برقرارمیکند چون وظیفه ما انتقال پیام است. تولید فکر مستلزم آن است که ما کارشناس باشیم و برای اینکه کارشناس شویم باید به همان منابع دانشگاه و حوزه متصل شویم.
-
آیا نمیتوان این رابطه را برعکس کرد؟ یعنی دانشگاه و حوزه از رسانه استفادهکنند و رسانه آنقدر قوی باشد که به عنوان منبع تولید محتوا استفاده شود...
آنها هم از رسانه استفاده میکنند، ولی این معنی را نمیدهد که ما از آنها بینیازیم. ما در بسیاری از مواقع مؤثر بودهایم. منظورمن این است که برای اینکه بتوانیم محتوا را با فرم خوبی ارایه بدهیم باید محتوای خوبی داشته باشیم و برای اینکه محتوای خوبی داشته باشیم باید کسانی که محتوای خوب را ارایه می دهند که کارشناس باشند. منظورمن از کارشناس، کارشناسی که در برنامههای رادیویی استفاده می شود، نیست. منظورمن از کارشناس دقیقا مفهوم کارشناسی است. یعنی مفهوم کارشناسی باید در رادیو وجود داشته باشد که اساس آن تحقیق و پژوهش باشد و طبق آن محتوای خوب تولید شود و بعد محتوا توسط برنامهریزها و برنامهسازها به یک فرم خوبی تبدیل شود که از رسانه و رادیو قابل پخش باشد.
-
بنابر این شما بار تحقیقاتی رسانه و رادیو را کم می دانید....
نه. کم نمیدانم. من میگویم که این سیستم می تواند به هم متصل و وابسته باشد و یکدیگر را کامل کنند.
-
آیا این سیستم در رادیو وجود دارد؟
خیلی ضعیف است. هم در حوزه برنامهسازی و هم در حوزه برنامهریزی. با اینکه این دو حوزه با هم متفاوت هستند، اما در هر دو حوزه بحث تحقیق و پژوهش ضعیف است.
-
این دو حوزه چه تفاوتی با هم دارند؟
عمده تفاوتشان این است که در حوزه برنامه ریزی مصلحتنگری بیشتر میشود، اما در حوزه برنامهسازی سلیقه برنامهساز مهم است. اصلا در سیستم هرچه بالاتر برویم مصلحتنگری هم بیشتر میشود. چاره ای هم نیست.
-
این مصلحت در رسانه چیست؟ مصلحت مخاطب یا مصلحت نظام...
چیزی بین اینها. البته منظورم از بین دقیقا وسط نیست. چون رادیوی ما یک رادیوی ملی و حکومتی است و مؤظف هستیم مصلحت حکومت را در نظر بگیریم که گاه بر مصلحت مخاطب و برنامهساز برتری دارد.
-
آیا مصلحت و نیاز می توانند در کنار هم معنی پیدا کنند؟
میگویند میتوانند.حتی میگویند یکی از رویکردهای برنامهسازی رویکرد مصلحت - نیاز محوراست و معتقدند این بهترین رویکرد است. یعنی در نظرگرفتن نیاز و مخاطب برای ایجاد مقبولیت و پایداری مشروعیت.
-
در چهار رادیو فعالیت داشتهاید و تجربه برنامه سازی دارید.معتقدید که هر یک از این رادیوها بر اساس نامی که داشتهاند نتوانستهاند پوشش داشته باشند. این پوشش، پوششجغرافیایی است؟ یعنی رادیوتهران نتوانسته است کل تهران یا استان تهران را از نظر فرکانسی پوشش دهد و یا اینکه نتوانسته است تمام نیاز مردم تهران را پوشش دهد و یا رادیو جوان به همین صورت...
نه. مشکل جغرافیایی نیست. اگر هم باشد من زیاد در جریان آن نیستم. تقریبا مسایل فنی همیشه بوده است، کما اینکه رادیو تهران در شهرهای مختلف هم شنیده میشود. ما حتی از مشهد تماسهایی داشتیم که در شب صدای رادیوتهران را میشنوند. منظورم این است که شاید رادیوهای مختلف نیازهای مخاطبانشان را نشناخته اند و باورها و نیازهایشان را در نظر نگرفتهاند. اگر تعریفی هم شده آن تعریف با عمل فاصله زیادی داشته است. یعنی ما تئوری هایمان خوب است، ولی در اجرا مشکل داریم. نوع مخاطب رادیوتهران با رادیوجوان خیلی متفاوت است. باید مخاطب، ویژگیها و دغدغههایش را شناخت.شاید ما در این نقطه مشکل داریم. اشکال دیگر ما بعد از این مرحله این است که به دلایل مختلف بین برنامه ساز و برنامه ریز یعنی تصمیم گیرنده و اجرا کننده فاصله وجود دارد.
-
موافق هستید راجع به جوان در همین حوزه ای که شما گفتید صحبت کنیم...
حرف هایی که بیان کردم راجع به رادیو جوان نیز بود. اول شناخت مخاطب است. بعد وارد مرحله اجرا می شویم و شاید سیستم اجرایی ما مشکل دارد: از ایده تا اجرا، و از برنامه ریزی تا برنامه سازی.
-
یکی از شعارهای اصلی رادیوجوان این است که در رادیو جوان شنیده میشوید. آیا واقعا همه جوانان ما در رادیو جوان شنیده میشوند؟ بعضیها معتقدند که جوانها در رادیو جوان شنیده می شوند، ولی جوانهای تهرانی یا جوانهای ونک به بالا...
این که همه جوانها از همه جا شنیده شوند، امکان ندارد.
-
چرا؟
به هر حال این قدر گستردگی فرهنگی در کشور ما زیاد است که شما باید یک حد بینابینی را انتخاب کنید. وضعیت بینابینی که انتخاب می شود باید طوری باشد که فراگیر باشد، ولی قطعا همهگیر نخواهد بود. یعنی شما نمیتوانید درباره رادیویی که نامش رادیوجوان است بگویید حتما همه جوانها مخاطب این رادیو هستند. بالاخره قشری از جوانها دوست ندارند رادیو و یا رادیو جوان را بشنوند. چراکه متناسب با سلیقه آنها نیست، فرهنگ منطقهای که در آن زندگی میکنند این را نمیپذیرد که چنین رادیویی را بشنوند و شاید ما فرهنگشان را نمیشناسیم. خوب همه این عوامل باعث میشود همه جوانها مخاطب رادیو جوان نباشند. ولی بیشترین حد مخاطب را داشته باشد و آنها حتما شنیده شوند.
-
آیا ما نباید برنامهریزی یا به نوعی عملکنیم که آنها تمایل داشته باشند بر اساس فرهنگشان جذب رادیو شوند؟
چرا. قطعا چنین وظیفهای را داریم. بخشی از نیازها مشترک و عمومی، بعضی نیازها وابسته به دیگری و برخی دیگر مستقل هستند. نیازهای مشترک بیشتر قابل پرداخت است.مثل ازدواج جوانان، صرفنظر از از مراسم و مناسک مختلف در شهرهای گوناگون.
-
آیا دغدغههای مردم در همهجا یکشکل است؟
به نظر من برخی از دغدغهها به یکشکل است. حتی بعضی از افکار آنها نه تنها در ایران بلکه در تمام دنیا یک شکل است. ولی برخی از آنها به خاطر باور و فرهنگ متفاوت است.در بخش مشترک ما خیلیخوب میتوانیم عمل کنیم، ولی در بخشی که اشتراکات به خاطر منطقه، قوم و فرهنگ و ... کمتر میشود همیشه یک حد میانی را میتوان درنظرگرفت. همه جوانها دغدغههای فکری مشابه هم دارند. البته ممکن است قوت وضعف داشته باشد، ولی از نظر درونی همه جوانها را شبیه هم میبینم.مثل حس تنهایی و غربت آنها. مسایل بیرونی آنها مثل مسایل اجتماعی گاهی بسیار شبیه هم است، ولی نمود بیرونی آنها باهم متفاوت است. یعنی مثلا در تهران مشکل جوان بالایشهر با جوان پایینشهر یکی است، ولی نمود آن متفاوت است. این به خاطر نوع زندگیشان است، ولی اگر پای صحبت جوانها بنشینید می بینید که دغدغه های درونیشان شبیه هم است.
-
آیا در همه حوزههایی که وارد شدهایم و خواسته ایم نیازهای مشترک را پیدا کنیم موفق بودهایم؟
اگر تحقیق و پژوهشی صورت گیرد، شاید خیلی از این موضوعات حل شده باشد. ضمن این که من خیلی اعتقاد ندارم به این که ما ایدهآل کار میکنیم. قطعا این جایگاهی که ما در آن هستیم، جایگاه آرمانی نیست. به خاطر اینکه آن سیری که گفتم در آن وجود ندارد. همه اینها باید با هم اتفاق بیفتند. در غیر این صورت یک جای کار مشکل دارد. ما اطلاع دقیقی از نیاز مخاطب نداریم. یعنی ممکن است در رادیو حرفی بزنیم که به برخی از جوانهایی که در این کشور زندگی میکنند بربخورد و شاید برخی از آنها خوششان بیاید. البته این به آن معنی نیست که ما نیاز مخاطب را در نظر نگرفتهایم. به این دلیل است که ما شناخت درستی از مخاطبان نداریم. شاید یکی از علتهایی که میگفتند ادبیات رادیو جوان همهگیر و فراگیر نیست، همین باشد که این ادبیات در بین همه جوانها وجود ندارد.
-
آیا شما قائل به این قضیه هستید که رادیوجوان نتوانسته است ادبیات فراگیری را برای جوانها در نظر بگیرد؟
من معتقدم که رادیو جوان نتوانسته است ادبیات فراگیری را برای همه جوانها در نظربگیرد. شاید به این خاطر بوده است که تغییر اصولا خوب است، ولی این تغییر باید به یک ثبات برسد.در تغییرات خطی نقطه ماکزیمم وجود دارد، اما در تغییرات منحنی شکل ممکن است پس از هر ماکزیممی، نقطه مینیممی هم وجود داشته باشد. اینجاست که نقطه تعادل مهم است. ما به نقطه تعادل نرسیدهایم. رسیدن به آن نقطه تعادل این همت را می طلبد که اهل تحقیق بنشینند، بررسیکنند و ببینند که زبانی که در رادیو جوان ایجاد و مخاطب را جذب کرد، چرا چنین اتفاقی برای آن افتاد و به چه نقطه مطلوبی باید میرسید که نه شتاب اولیه را داشته باشد و نه افت بعد از آن را. ما به آن نقطه ثبات نرسیدهایم. من اشکال کار را در اینجا می بینم که بعضی از کسانی که باید همت میکردند این نقطه ثبات را پیدا میکردند، این کار را نکردند. هنوز معتقدم که دیر نشده است و می توان روی این موضوع کار کرد.
-
چینش نیروی انسانی شما در گروه جوانوجامعه رادیوجوان برای برنامهسازی چگونه است تا بتواند آن نیازها را به خوبی پوشش دهد؟
لازم نیست که برنامه سازان همه دغدغهها را داشته باشند، ولی لازم است که همه دغدغهها را بشناسند. داشتن دغدغه با شناخت فرق میکند.
-
آیا برنامهسازهای شما این دغدغهها را میشناسند؟
طبیعی است که همه تا حدی هم این دغدغه ها را دارند و هم این دغدغه ها را می شناسند. منتها من می گویم که این اطلاعات کافی نیست. یعنی بچههای برنامهساز و حتی برنامهریز، منظور حوزه مدیریت است، درحوزه اطلاعات ضعیف هستند و این به همان مقوله تحقیق و پژوهش برمیگردد. اگر این تحقیقات باشد این دغدغه ها را نخواهیم داشت. این افراد در حوزه اطلاعات ضعیف هستند و این ضعف در برنامه ها کاملا مشهود است. یعنی من و یا هر مدیر میانی دیگر هر روز برنامه سازهایش را تغییر نمیدهد. این یکی از مشکلاتی است که وجود دارد. سیستم رادیو به گونهای چیده شده است که برنامهسازی به صورت ملکی شخصی افراد درآمده است.
-
آیا شما قائل به مرزبندی گروها هستند؟
مرزبندی گروهها یک نظم محتوایی است.ولی آیا اینکه نیازی به این نظم محتوایی داریم یا نه؟ جای سوال دارد. اگر این نظم باعث عدم تکرار در برنامه ها بشود، خوب است. ولی درحال حاضر بیشتر یک مرزبندی ساختاری است تا کارکردی! همین باعث میشود که جدولپخش تحرک لازم را نداشته باشد. چون گروهها سهم دارند و اگر مقدار سهم خدشهدار شود، ممکن است گروه دچار مشکل شود. به نظرم مشکل به سیستم برمیگردد سیستم باید اجازه تحرک و پویایی را بدهد که گاهی این اتفاق نمیافتد. منظورم از تحرک و پویایی فقط تحرک برون برنامه ای نیست، بلکه تحرک درون برنامه ای هم هست.
-
به نظر شما چینش جدولپخش برنامههای رادیوهای ما؛ بهویژه در رادیو جوان چگونه است؟
من با جدولپخش فعلی کاملا مخالفم. زیرا جدولپخش همه رادیوها شبیه هم است. اگر شما جدولپخش رادیوجوان و رادیوتهران را در کنار هم قراردهید، میبینید این دو رادیو از نظر فرم برنامهسازی دقیقا شبیه هم هستند.مدتی با خودم فکر میکردم که چه لزومی دارد که همه برنامه های صبح شبیه هم باشند. بهتر است کلا فرم برنامه های صبح تغییر کند. از سالها قبل می گفتند که نیم روز زمان برنامه های خانواده است.حتی وقتی تلویزیون هم فعال شد نیمروزش را به برنامه های خانوادگی اختصاص داد در صورتی که در حال حاضر این بحث هم خدشه دار شده است.
-
ما در جدولپخش و برنامهریزی برای اینکه چه برنامهای چه زمانی پخش شود تا چه اندازه نیاز مخاطب را در نظر میگیریم؟
من فکر می کنم زمانی نظرسنجیای صورتگرفته بود که این نظر سنجی متعلق به 20 تا 30 سال پیش است.بر اساس آن گفتهاند که کارکرد رادیو اطلاع رسانی و آموزشی است.اگر دقتکنید میگویند برنامه صبح باید اطلاع رسانی باشد، برنامهنیمروز باید خانوادگی باشد، برنامهظهر باید مذهبی و دینی باشد، و برنامه عصر باید شاد ومفرح. حال اگر برعکس عمل کنیم و مثلا برنامه صبح را شاد و مفرح کنیم چه اتفاقی میافتد؟ ما مخاطب را به برنامهسازیهای جاری عادت دادهایم. یعنی ما میتوانیم نیاز را در مخاطب به وجود آوریم. می توانیم هم نیاز را به وجود آوریم و هم نیاز را تغییردهیم. در حال حاضر برنامههایی که در رادیو تغییر می کند تا دو هفته بعضی از مخاطبان مقاومت میکنند و برخی از همان مخاطبان که مقاومت می کنند، مخاطب برنامه جدید می شوند.طبیعی است که برخی از آنها مخاطب برنامه جدید نباشند، ولی به نظر من باید فرم جدول پخش رادیو را از فرمی که دارد تغییر دهیم، شاید اتفاق خوبی در رادیو بیفتد.
-
اگر شما قرار باشد یک برنامهریزی جدیدی داشته باشید و جدولپخش برنامهها را به نوعی دیگر بچینید چه کاری انجام میدهید؟ از قالب برنامههای رادیو جوان تا مرزبندی گروهها به چه صورت باید باشد؟
اولین کاری که می کنم این است که همه نظرسنجیهایی را که معمولا به طور پراکنده بررسی میشود جمع آوری میکنم و یک گروه را برای بررسی این نظرسنجیها قرارمیدهم. برخی از این نظرسنجیها محتوایی، برخی فرمی و برخی دیگر مخاطبمحور است. به یک جمعبندی که رسیدم طراحی میکنم که چه اتفاقی باید بیفتد.
-
منابع نظرسنجی شما چیست؟
نظرسنجیهایی که مرکز تحقیقات سازمان ارایه میدهد، نظرسنجیهای خوبی است ولی همه آنها به صورت جداگانه به دست ما میرسد و به همان صورت نیز بررسی میشود. اگر همه آنها با هم بررسی و جمعبندی شوند، تأثیرگذارتر است.
-
معیار شما برای ارزیابی تحول در برنامهها چیست؟ آیا معیارهایی است که از بالا به شما گفته می شود،یعنی سیاستهای درون سازمانی و درون رادیویی یا اینکه تلفنها و پیامهای کوتاهی که به برنامه فرستاده میشود یا نظرات و آماری است که مرکز تحقیقات سازمان در طی نظرسنجیها به برنامه اعلام میکند یا نظر کارشناسان است...
گرچه فکر میکنم تحول گاهی نتیجه ارزیابی نیست و نتیجه شرایط دیگری است، اما همه آنچه گه گفتید باهم مهم هستند.
-
از دیدگاه شما اولویتبندی این معیارها چگونه است؟
تلفنها و پیامهای کوتاه را معیار خوبی برای این که تشخیص دهم که یک برنامه پرشنونده است یا نه، نمیدانم. مخاطب را نیز با شنونده متفاوت میدانم. مخاطب کسی است که ما او را مورد خطاب قرار می دهیم و شنونده کسی است که برنامه را میشنود و انتخاب میکند. شنونده انتخابگر است. برخی از این شنوندهها ممکن است تمایل به تلفنزدن نداشته باشند. دلیلی هم ندارد که همه شنوندگان با برنامه در تماس باشند. اگر به برنامهای تلفن کمتری زده میشود به این دلیل نیست که مخاطب کمتری دارد. این یکی از معیارهاست ولی به نظر من جزو ضعیفترین معیارهاست. نظارت، ارزیابی و نظر کارشناسان خیلی مهم است. نظارت هایی که داخل گروه انجام شود مهم است. نگاه خود برنامه ساز خیلی مهم است. وقتی برنامه ساز از برنامهاش خسته شد، وقتی که برنامه ساز وارد استودیو میشود و احساس میکند در این برنامهای که در حال ساخت است هیچ اتفاق جدیدی نمیافتد؛ به نظر من عمر آن برنامه تمام شده است. یعنی وقتی برنامه ساز فکر میکند که یک کار روتین مکانیکی را هر روز انجام میدهد، عمر رسانه از این طرف تمام شده است. قطعا چون سیستم طوری است که امواجی که به مخاطب می دهیم، او باید بپذیرد، بنابراین وقتی امواج به این معنی ضعیف باشند، پذیرش از طرف دیگرهم ضعیف است.
-
آیا نظرات کارشناسان بر مبنای مصلحت ها و سیاست های درون سازمانی نیست؟
خوب طبیعی است که باشد. ما باید در نقطهای بین اینها قرار داشته باشیم. چون رسانه ما حکومتی است، قطعا آن مصلحتها و نگاه سازمانی خیلی مهم است. در این وضعیت کسی برنده است که هم آن نگاه را حفظ کند و هم مخاطب را و این بسیار سخت است. چون راحتترین راه این است که شما یکی از آن دو را رها کنید و به دیگری اهمیت دهید. به نظر من نگاه بینابین به گونهای است که نه مخاطب لطمه ببیند و نه از فرم سازمانی خارج شویم. من به سیستم سازمانی خیلی اعتقاد دارم.
-
چقدر مخاطبان رادیو جوان به رادیو جوان اعتماد کردهاند؟
مخاطب وقتی اعتماد میکند که صداقت وجود داشته باشد. صداقت لازمه اعتماد است وخود صداقت حاصل همزبانی است. گرچه من اعتقاد دارم اصلا هدف رسانه اعتمادسازی است. رسانه بدون وجود مخاطب اصلا معنا ندارد. اگر مخاطبی نباشد ما برای چه کسی برنامه میسازیم؟ مخاطب الزام برنامه سازی ماست و ماهیت و حضورش لازم است. اعتماد حاصل شناخت است و شناخت حاصل عملکرد. اگر عملکرد درستی داشته باشیم مخاطب میآید و اعتماد هم میآید.
-
چگونه می توان نیازها را همراه با مصلحت های نظام در نظر گرفت؟ آیا رادیوجوان توانسته است این نیاز و مصلحت را با هم در نظر بگیرد و نقطه تعادلی در این زمینه داشته باشد؟
تعادلی که باید باشد برهم خورده است. طبیعیاست این امر در حرکت رسانهای که حرکت تند و شتابدار است اتفاق بیفتد. مصلحتهای ما مصلحتهایی نیست که همیشه یکجور باشند. با توجه به اینکه هم مصلحت ها تغییر میکند و هم نیازها. اگر ما روشی را اتخاذ کنیم و بر روی همان روش خاص ادامه دهیم قطعا به مشکل برخواهیم خورد. چون هم از تغییر مصلحتها باید خبر داشته باشیم و هم از تغییر نیازها. یعنی باید خودمان را با آن تغییرات هماهنگکنیم. ضمن اینکه بحث مشروعیت و مقبولیت رسانه نیز مطرح است که این دو با هم در ارتباط است و در عین حال با هم متفاوت است. برای اینکه رسانه ما وجود داشته باشد باید هر دوی اینها را داشته باشد. مشروعیت را از مصلحت و مقبولیت را از مخاطب میگیرد و در کنار این دو محبوبیت هم قرار می گیرد. اگر این دو پارامتر را داشته باشیم رسانه محبوبیت نیز پیدا میکند. در واقع مشکل اصلی تغییر مصلحتها و نیازهاست.
-
رادیو جوان رادیویی مشروع است یا مقبول یا محبوب؟
هرسه.الان هم این روند را ادامه میدهد. وقتی که مصلحتها و نیازها تغییر میکند یک فاصله زمانی باید وجود داشته باشد که آن شخص و یا سیستم آن تهدیدها را به فرصت تبدیل کند. آن ثانیهها و دقیقهها خیلی مهم است. در رسانه چون فرصت کم است این اتفاقات را خیلی کم داریم. شاید رسانه هم گاهی اوقات نیاز به یک دوره گذاری داشته باشد. به نظر من ما الان در دوره گذار هستیم که بعد از آن ثبات خوبی را خواهیم داشت. اگر آن نقطه ثبات درست تشخیص داده شده باشد نقطهای است که به سمت تکامل میرویم.
-
چقدر به ستاره سازی در رادیو اعتقاد دارید و آیا در رادیو جوان ستاره داریم؟
ستاره افولپذیر است و پایدار نیست. کدام ستاره ای در سیستم ما می تواند ستاره باقی بماند؟ حرکت ستارهها یک حرکت سینوسی است و حرکت سینوسی یعنی رسیدن به افول. سیستم ما ستاره پذیر نیست.
-
آیا کسی را در رادیو جوان داریم که بتواند ستاره باشد؟
در رادیو جوان شخصیتهای محبوب زیاد داریم، ولی توصیه میکنم که هیچگاه ستاره نشوند.
-
محبوب ها از نظر شما در عرصه برنامه سازی چه کسانی هستند؟
معمولا مجریها هستند که نماینده برنامه محسوب میشوند. مثل فاطمه صداقتی و بنفشه رافعی.
-
تا چه اندازه از محبوبیت و مقبولیت این مجریان برای جذب مخاطب استفاده کردهاید؟
محبوبیت را در همین برنامهها پیدا کرده اند. یعنی گویندهای محبوب نشده و بعد داخل برنامه بیاید.در یک فرآیند این اتفاق افتاده است و چون نماینده برنامه گوینده و مجری بوده است، گوینده و مجری به عنوان نفر اول مطرح شده است.گوینده، محبوبیتش را در برنامه به دست میآورد و به همان نسبت هم باید حقش را به برنامه اداکند، یعنی یک ارتباط کاملا دوطرفه است یعنی همانقدر که رادیو در خدمت گوینده بودهاست، گوینده نیز باید در خدمت رادیو و رسانه باشد. اگر محبوبیت در جهت حفظ مخاطب فعلی و جذب مخاطب جدید باشد، نقطه بسیار خوبی است. برنامههای صبح و عصر یک ایستگاهرادیویی برنامههای کمربندی رادیو محسوب می شود. برای حفظ مخاطب استفاده از گوینده های چرخشی یا ضربدری کاری درست و در جهت صواب است.
-
تا چه اندازه از تبلیغات برای اینکه رادیوجوان را بشناسند استفاده میکنید؟ فکر میکنید لزومی دارد که رادیو از تبلیغات استفادهکند؟
به نظر من رادیو می تواند از تبلیغات استفاده کند و این کار را باید انجام دهد. در حال حاضر رادیوها برای هم تبلیغ نمیکنند مثلا در رادیوهای مختلف کمتر شنیدهام که برای هم تبلیغ کنند و یا در داخل خود رادیوها هم نشنیدهام که گروهها برای یکدیگر تبلیغ کنند.در صورتی که رادیوها باید از قابلیتهای هم برای تبلیغ استفاده کنند. در هر رادیویی هم گروههایی که مخاطب بیشتری دارند میتوانند برای گروههای کممخاطب تبلیغ کنند، ولی چنین اتفاقی نمیافتد.
-
چرا باید خود را تبلیغ کنیم مگر ما خودمان وسیلهای برای تبلیغ نیستیم؟
این دلیل نمیشود که برای خودمان تبلیغ نکنیم. ما باید برای شنوندههای عبوریمان هم فکرکنیم و برنامه داشته باشیم که به جمع شنونده های فعال رادیو بپیوندند.این نیاز به تبلیغ دارد.چون رادیو خیلی به تمرکز نیاز ندارد و هرچه اطلاعاتی که راجع به رادیو به شنونده ها میدهیم بیشتر باشد، او نیز میتواند این اطلاعات را به دیگران انتقال دهد. رادیو باید خودش را تبلیغ کند. به خصوص رادیوها باید یکدیگر را تبلیغ کنند که این امر در معاونت صدا اتفاق نمیافتد. اگر اولی حل شد، حتما از ابزارهای دیگر هم میتوان استفاده کرد.
-
حضور در میان مردم را چقدر در جذب مخاطب تأثیرگذار میدانید؟چند سالی که دکتر گیل آبادی مدیریت رادیوجوان را بر عهدهداشتند این اتفاقات در این رادیو زیاد میافتاد، مثل برگزاری جشن تسنیم، پیرغلامان و ... آیا لزومی به این شیوه حضور وجود دارد؟
برخی رادیوها مثل رادیوهای محلی تهران و کرج که حیطه محدودی را دارند خیلی خوب است که این کارها را انجام دهند. در رادیوهایی که شنوندگان بیشتر و عمومیت بیشتری دارند مثل رادیوجوان این اتفاق نباید خیلی گسترده مانند رادیوهایمحلی باشد.اعتقاد من این است که رادیوتهران در جاهای مختلف تهران باید برنامه اجرا کند. چون مخاطبان آن متعلق به تهران هستند، ولی در مورد رادیوجوان اگر بخواهیم چنین برنامههایی را داشته باشیم، حتما باید در سایر استانها نیز داشته باشیم. چون مخاطب ما در استان سیستانوبلوچستان هم میخواهد عوامل برنامه را ببیند که این نیاز به برنامهریزی گسترده و منسجم دارد.اما در برنامههای حاشیهای مثل جشن تسنیم یا پیرغلامان، شاید بخشی از مؤفقیتهای رادیو جوان به دلیل همین بخشها بوده است. اینها هم نوعی نمایش و تبلیغ است، ضمن اینکه کارکردهای دیگری هم دارد.
-
بعضی از کارشناسان و مدیران رادیو بر این اعتقادند که اگر رادیویی مخاطب بیشتری داشته باشد لزوما رادیو موفقی نیست. شما موفقیتهای یک رادیو و یا رسانه را در چه چیزهایی میبینید؟
بستگی به این دارد که هدف چگونه تعریف شده باشد. اگر هدف این است که جذب مخاطب بیشتر باشد، قطعا مؤفق بوده است. شعار معاونتصدا این است: حفظ مخاطب فعلی و جذب مخاطب جدید. رادیو جوان با این هدفگذاری مؤفق بوده است، مگر این که هدفمان تغییر کرده باشد. ولی رادیو بدون مخاطب و بدور از مخاطب بیشتر اصلا معنا ندارد.
-
با توجه به اینکه بیشترین حجم زمان و مهمترین برنامههای رادیوجوان در اختیار گروه برنامهساز شماست، ارزیابی کردهاید که طی سالهای گذشته تا چه اندازه توانستهاید مخاطب بیشتری را جذب و جریان سازی کنید؟
منظور شما از جریان سازی چیست؟
-
یعنی بتوانید موج ایجادکنید و حرفی برای گفتن داشته باشید. حرفی که محل رجوع مردم باشدو مخاطبان زیادی را به خود جذب کند؟
همه برنامههای گروه جوانوجامعه پرمخاطب بودهاند. برنامههای یک صبح یک سلام، پارازیت و ساعت 25 که برنامهای چالشی و گفتگومحور است، برنامههای خوبی بودهاند. برنامههای عصر نیز معمولا پرشنونده بودهاند. مگر برنامه به چیزی بیش از گوش شنوا نیاز دارد؟
-
فکر میکنید مشکل برنامهسازی در رادیوهای ما به کدام بخش برمیگردد؟
من طرحوبرنامه هر رادیو را به طور ایدهآل مغز متفکر یک رادیو میدانم.درحال حاضر چنین چیزی را نداریم. طرحوبرنامه رادیوها به نظر من خیلیضعیف عمل میکنند. شاید این به همین سیستمی که دارای اشکال است برمیگردد.اگر رادیویی اتاق فکر داشته باشد، آن اتاق فکر باید طرحوبرنامه باشد. پشتوانه فکری مدیر گروه باید طرحوبرنامه باشد. وظیفه طرح و برنامه تولید فکر و ارزیابی تغییرات است که درحال حاضر این اتفاق نمیافتد.
-
فکر میکنید برای اینکه به آن نقطه بینابینی که اشارهکردید برسیم یعنی هم مصلحت و هم نیاز مخاطب را درنظر بگیریم، چه ابزاری برای شما به عنوان یک مدیر و برنامه ساز لازم است تا بتوانید این نیازها را بسنجید و در نهایت مخاطب بیشتری جذبکنید؟
سیستم یک سیستم در حال تغییر است. مصلحتها و نیازهای ما نیز معمولا در حال تغییر است. بنابراین باید مدام بازنگری داشته باشیم. اما اینکه این مسایل کجا بررسی شود؟ این اتفاق باید در خود رادیو بیفتد.این اطلاعات باید بررسی شده و در اختیار گروهها قرارگیرد. یا یک برنامهریزی شود که چند سیستم به صورت همبسته از گروه حمایت کنند و این اطلاعات را به گروه بدهند. من خیلی خوشحال میشوم اگر با اطلاعات کارکنم. من گاهی اوقات با گمانهزنی کارمیکنم. از مطالعات و تجربیاتم کمک میگیرم و البته نباید به این صورت باشد. مسلما اگر سیستمهای تحقیق و پژوهش، طرح و برنامه، اجرایی، جدولپخش و ...اصلاح شوند همه مشکلاتی که مطرح شد، حل میشوند و سردرگم نخواهیم بود. چرا که مدیرگروه نزدیکترین مدیر به صف است و ارتباط تنگاتنگی با صف دارد و می تواند فاصله بین صف و ستاد را به طور معنادار کم یا زیاد کند؛ چراکه تفکر ستاد با عمل صف گاهی فاصله دارد و گاه فاصلهای بسیار معنادار است.