خیابان آرام ... ؟!
شهرام شکیبا در سایت خبر آنلاین مطلب جالبی نوشته بود ، دلمان نیامد تنها به لینک کردن آن در فالگوش بسنده کنیم ، فلذا دلمان خواست آن را به عینه اینجا نقل کنیم ، مشکلی است ؟!

1- من سینما را دوست دارم. بالاخص سینما «آزادی» را. چون خاطرات زیادی دارم از آنجا. «آنجا» میگویم چون منظورم سینما «آزادی» قدیم است. قبل از آتشسوزی و بازسازی. اولین بار «خیابان آرام» چاپلین را آنجا روی پرده دیدم.
2- مدتی است خیابان آزادی تهران شده است رشک خیابان آرام چاپلین. داری توی خیابان راه میروی یکهو میبینی اینوریها دارند آنوریها را میزنند (و اخیراً یا بالعکس). تا به خودت بجنبی اشتباه میشوی. یا به اشتباه از پل میافتی یا به اشتباه ماشین به تو میزند یا به اشتباه میگیرندت یا به اشتباه میبرندت یا به اشتباه... اخیراً به طور کلی خیلی اشتباه میشود. خلاصه اینکه در بهترین شرایط زمین میخوری و زیر دست و پا میمانی و دستمال و پایمال میشوی.
3- «خیابان آرام» چاپلین اصلاً آرام نبود. برعکس نهند نام زنگی کافور. خیابان آرام را چاپلین آرام کرد.
4- سالها پیش مهدی اخوان ثالث که در اوج ناامیدی تخلص «امید» را برای خودش انتخاب کرده بود، گفته:
نادری پیدا نخواهد شد امید
کاشکی اسکندری پیدا شود
5-... و حالا که در کمال ناشکیبایی اسمم شهرام شکیباست، عرض میکنم:
نادری پیدا نخواهد شد، لذا
کاشکی یک چاپلین پیدا شود.
6- فقط یک مرحمت بفرمایید و به محض آرام شدن «آزادی» جناب آقای چاپلین را آزاد بگذارید تا کلاً جهان را آرام کند. چون قبلاً در یک فیلم دیگر هم این کارها را میخواست بکند. گفتم که من سینما را دوست دارم.